یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

yasamin

پنج ماهگی

پنج ماهگی یاسمین جون در طول پنج ماهگی خنده هات خیلی بیشتر شده بود گاهی اوقات هم که انگار می خواستی درد دل کنی چون چند دقیقه پشت سر هم از خودت صدا درمی آوردی و به من نگاه می کردی . در طول پنج ماهگیت وقتی ما سر سفره چیزی می خوردیم با نگاهت لقمه ما رو دنبال می کردی با دکترت صحبت کردم ببینم می شه غذای کمکی رو یکم زودتر شروع کنیم ولی اون اجازه نداد و گفت یک هفته زودتر میتونید . عزیزم باید یک ماه دیگه صبر کنی هوا داره رفته رفته بهتر می شه و به عید نوروز نزدیک می شیم . گاهی اوقات که هوا بهتره برای خرید بیرون می برمت خیلی از خیابون خوشت میاد دوست داری تو بغل باشی و کل خیابونو من پیاده برم ماشااله تو کالسکه هم که نمی شینی . مامان مریمت داره ...
22 فروردين 1392

اولین سفر

اولین مسافرت یاسمین عزیز دل مامان از بس هوای اصفهان کثیف بود و دیگه روحیه من از غر زدن های تو یکم ضعیف شده بود به اصرار مامان مریمت قرار شد به جنوب کشور سفر کنیم ، یه جای خوش آب و هوا ، تصمیم گرفتیم بریم جزیره کیش که اول با با با رفتنمون مخالفت کرد ولی گفت من نمی تونم دوری یاسمین رو تحمل کنم ولی با اصرار من با با امین راضی شد و بلیط کیش رو گرفتیم . برای دختر گلم هم بلیط گرفتیم سه شنبه 17 بهمن ماه ساعت 7 بعد از ظهر پرواز داشتیم و با مامان مریم و دایی متین و بابا داریوش رفتیم تو هواپیما و برای اینکه گوش های دخترم نگیره مجبور بودم بهت شیر بدم که از وقتی سوار هواپیما شدیم شما گریه کردی و زیاد شیر نمی خوردی خلاصه بعد از حدود 45 دقیقه خوابت ب...
22 فروردين 1392

اولین عید

اولین عید یاسمین عزیزمامان خوشحالم که اولین عیدی که داشتی یه عید بزرگ برای ما مسلمانان است روز تولد حضرت محمد و تولد امام جعفر صادق ، امیدوارم در سایه اونها روزگارت رو سپری کنی . دو تا عیدی گرفتی دودست لباس خوشگل یکی ار طرف مامان مریم و بابا داریوش و یکی از طرف من و بابا امین . ...
22 فروردين 1392

واکسن چهار ماهگی

واکسن چهارماهگی تاریخ 23 بهمن ماه موقع واکسنت ما کیش بودیم و با مرکز بهداشت صحبت کردم گفت اشکالی نداره چند روز دیرتر بشه . وقتی رسیدیم اصفهان رفتیم واکسنتو زدیم و دوباره مثل دفعات قبل لیسه کردی و من داخل اتاق نبودم بازم مامان مریم بالای سرت بود . درطول 24 ساعتی که واکسن بهت زده بودیم تب کردی و من هم مدام سرساعت قطره استامینوفن بهت می دادم و خلاصه بحران واکسن رو خدارا شکر بخوبی پشت سر گذاشتی .
22 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به yasamin می باشد